به گزارش سینماپرس؛ سلبریتیها یا همان آدمهای مشهور عرصههای مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی که صاحبنظر نیستند اما درباره هرچیزی نظر میدهند، سوار بر مدار مجازی شدهاند و خودنمایی میکنند. اما آیا واقعاً بایستی مردم خوراک و تغذیه علمی و روحی و فرهنگیشان را از صفحات و مواضع این قشر برداشت کنند!؟
پرده نقرهای طبیعی است که به تجارت در پس استفاده از چهرههای نمایشی توجه کند تا پرداخت مناسب به محتوای نمایشی! اما چرا قاب تلویزیون خودش را گرفتار توجه به چهرهها کرده و این اسپانسرها و تهیهکنندگان بیهنر و ناآگاه نسبت به معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی ذائقه مردم را فقط به سمت مدگرایی و بیهنری چهرههای بیچهره کردهاند.
مدیران ما در تلویزیون میگویند با سلبریتی به وحدت ملی و انسجام میرسیم! اما جالب است بدانید سلبریتی، اصل و شیوه رفتارش به گونهای است که هر وحدت منسجمی را منقطع میکند. چون گرایشهای هر قومیت و منطقهای در ایران به گونهای دیگر است. متأسفانه مدیران اجتماعی ما به تنها چیزی که اهمیت نمیدهند روانشناسی فردی و اجتماعی مردم است. خودشان نمیبینند مردم دارای شعور و معرفت و تحلیل هستند و فکر میکنند بر جای درست نشستهاند و حرفهای درست میزنند. این پدیدهها با دنیای هنر و هنرمندی، تناقضهای چشمگیری دارد.
تریبونهای یکطرفه در دست سلبریتیها
موضوع تلویزیون و سلبریتیها به اینجا ختم نمیشود و صداوسیما برای نگه داشتن این دست ظاهرنماهای هنری حتی از آنها تجلیل هم میکنند. تریبون هم میدهند و دفاع یکطرفه میکنند؛ تاکنون بارها این اتفاق افتاده که مثلاً آقای مجری ورزشی که به خاطر نیامدن یک فوتبالیست اسپانیایی(کارلوس پویول) با هزینههای هنگفت تریبون را رها میکند و به مسئولین میگوید پویول را روی آنتن ببرید من میآیم مگرنه...! این حرف و حدیثها تمام نمیشود و رسانههای آگاه زیربار نمیروند که مثلاً آقای مدیر اقتدار نشان داده است.
به همین خاطر دوباره مدیر جوان، دست به کار میشود و برای احیاء و بیرون کشیدن این مجری معروف از چالش، سناریوی خودانتقادی مدیر گروه اجتماعی شبکه را به راه میاندازد تا «حالا خورشید» برنامهای برای احیای سلبریتیها لقب بگیرد. البته پیش از آن به فرزاد حسنی هم این زمان را صداوسیما قائل شد تا او بیاید در برابر شایعات دعوا با همسر سابقش یک خودنمایی انجام دهد و حالا نوبت به مجری و تهیهکننده برنامه «ماه عسل» رسیده تا او بیاید دفاع کند از مسائل مربوط به ثامنالحجج و تمام توپ را به میدان صداوسیما بیندازد. حالا سوال این است که هر کسی از مجریان و یا دستاندرکاران هنرمند تلویزیونی این مشکل را داشته باشند و شایعات و شائبهها برایشان درست کنند مدیران این تریبون را برای او هم قائل میشوند!؟
فرهیختگی که به راهبران لاکچری دل خوش کرده است
البته موضوعات تلویزیون دوباره به همینجا هم ختم نمیشود و مسیر الگوسازی و المانآفرینی را به دست راهبرانی سپرده که برای نوجوان و جوان امروز ما نسخه تجویز کنند مثلا در برنامه «خندوانه»، رقابت «خندانندهشو» به راه انداختهاند و با متنهای ضعیف و غیراصولی، مبادی آداب حرفهای طنز را بیان نمیکند؛ نه تنها مخاطب را نمیخنداند، بلکه تفرق، افسردگی و دعوا به راه میاندازد. برنامههای دیگر هم که سلبریتیها با ظاهر زیبا و تیپ لاکچری تریبون مقدس صداوسیما را که روزی برای آرمانخواهی، جوانان این مرز و بوم به شهادت رسیدند تا فرهیختگی به اوج برسد؛ تا محتوا و آموزه رنگ و بو بگیرد و نه اندیشههای غربی به توسعه برسد.
صداوسیما از مخاطبش فاصله گرفته است
*محمود گبرلو هم شاید در برههای خودش یکی از همین سلبریتیها باشد که برنامه «هفت» را اجرا میکرد؛ البته جامعه هنری او را به عنوان یک کارشناس مجرب سینما و تلویزیون میشناسند. او به خبرنگار فرهنگی تسنیم در این باره میگوید: "انتظارات و توقعاتی از صداوسیما داشتیم که امروز فرسنگها از آن آرمانهای مقدس فاصله گرفته است. ترجیح میدهم وقتی آرمانخواهی افول کرده من در این میدان نباشم و به کار دیگری بپردازم. مخاطبین ما آزردهخاطرند، چون رسانه ملی هم دیگر تلاشی برای اندیشهورزی اسلامی و به چالش کشیدن موضوعات عمیق فکری ایرانی-اسلامی ندارد. آنقدر میان خودش با مخاطب فاصله ایجاد کرده که اصلاً سیاستها و برنامهریزیهای اصولیاش را فراموش کرده است.
من فقط قهقهه بیش از اندازه سلبریتیها را میشنوم
این منتقد سینما و تلویزیون با بیان اینکه تلویزیون خودش را مشغول بیمحتواییها و لودگیهای چند طنزپرداز کرده که هیچ درونمایهای برای مخاطب ندارد، خاطرنشان کرد: امروز برنامههایی میسازند که فقط مخاطب را سرگرم کنند اما نمیدانند در باطن از فضای آرمانخواهی و تقدسگرایی که باید به جامعه اسلامی ما القاء کنند، دور شدهاند. شادابی، خنده و طنز لازمه هنرهای نمایشی ماست و اصلاً مذهب ما سراسر شادابی را به اوج خودش میرساند اما این طنزها چقدر به فرهنگ ما نزدیک هستند و چقدر آرمان انقلابی ما را فریاد میزنند. من فقط قهقهه بیش از اندازه سلبریتیها را میشنوم که آنچنان مدیران ما را تحت سلطه خود گرفتهاند، برای خطاهایشان هم دفاعیه مینویسند.
صداوسیما به چه قیمتی از سلبریتیها کمک میگیرند...!
وی تأکید کرد: البته مدیران ما هم مقصر نیستند، چون مشکلات بودجهای گریبان همه سازمانها را گرفته و صداوسیما بیش از همه متضرر این اتفاقات شده است. چرا که برای جذب اسپانسر باید از این سلبریتیها کمک بگیرند. اما به چه قیمتی!! به قیمت تغییر فرهنگ و آداب و منش زندگی که قرار بود به آرمانخواهی انقلابی برسد. امروز جای آدمها عوض شده است؛ ما سال ۵۷ انقلاب کردیم که مسیرمان به آرمانخواهی منتج شود. ما اگر میدانستیم صداوسیما به اینجا میرسد هیچگاه عمرمان را برای این آرمانخواهی نمیگذاشتیم.
چرا شومنهای تلویزیونی که وارکننده الگوهای خارجی هستند؛ تعیینکنندهاند!؟
گبرلو با انتقاد از تسلیم شدن برخی از مدیران در برابر سلبریتیها، تصریح کرد: شرایط به گونهای شده مدیر شبکهای که بسیار آرمانخواه بوده و به ارزشها معتقد است تسلیم یکسری سلبریتیها میشود. حتی منش و گفتار آقای مدیر هم تغییر پیدا میکند؛ چقدر تأسف میخوریم که آرمانخواهیها آنقدر راحت از بین میروند به قیمت نگهداشتن چند سلبریتی که مثلاً برای ما اسپانسر و مخاطب میآورند. برای من سوال شده که چرا سلبریتیها یا اصطلاحاً شومنهای تلویزیونی که واردکننده الگوهای خارجی هم هستند آنقدر تعیینکنندهاند!؟ چطور کودکان، نوجوانان و جوانان جامعه با وجود این الگوها پرورش پیدا کنند!؟ مدیران ما چگونه میتوانند پاسخگوی مفاهیمی باشند که به جامعه ما انتقال پیدا نکرد؟ چون مجریان و راهبران امروز ما سرگرم و دغدغهمند اتفاقات دیگری جز محتوا هستند. حقیقتاً سلبریتیها اندیشه دیده شدن دارند و ولاغیر.
مخاطب حقیقی فراموش شده و مخاطب موقت را جدی میگیرند
وی در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاده صداوسیمای ما آنقدر مدافع سلبریتیها شده و از آرمانخواهیها و وظایفی که انقلاب اسلامی بر دوش او گذاشته فاصله گرفته است، در ادامه اضافه کرد: صداوسیما با دو معضل روبروست؛ اولین معضل همان جدی نگرفتن تفکر و اندیشه است که اصلاً از صاحبان اندیشه و تفکر بهره نمیبرد و به اجبار مشکلات بودجهای و جذب اسپانسر، تسلیم سلبریتیها میشود. اما تلویزیون به راهکار مقابلش توجه ندارد که میتواند برنامههایی را با الگوهای خودش بسازد و مخاطبین واقعیاش را حفظ کند و نه به مخاطب موقت و مقطعی با ساخت برخی از برنامههای مشابه خارجی اکتفا کند. واقعیت این است که صداوسیما در اجرای اهداف مدنظر انقلاب، عاجز مانده؛ به خاطر اینکه فکر میکند به هر طریقی باید مخاطبین را جذب خودش کند؛ در صورتیکه هر رسانهای باید مخاطب خودش را داشته باشد. صداوسیما امروز مخاطبین واقعی خودش را از دست داده و آنها سردرگم دیگر شبکهها هستند.
رسانه ملی هم کار "جم" را تکرار میکند
این کارشناس و منتقد سینما و تلویزیون در پایان با بیان اینکه رسانه ملی باید مبانی اصلی انقلاب که سبک زندگی از الزامات آن به حساب میآید را به چالش بکشد، افزود: مخاطبین واقعی رسانه ملی فکر و ایده و تفکر نو میخواهند، چون پیشروی رسانهای خلاقیت و طراحی درست و به روز میطلبد. برنامههای تلویزیون ما باید مبانی اصلی انقلاب که رهبری هم بر به چالش کشیدن و پرداختن گسترده به سبک زندگی اسلامی تأکید دارند، به چالش کشیده شود. نه اینکه آنقدر به سبک زندگی غربی بپردازیم؛ کاری که شبکههای ماهوارهای مثل "جم" کار ضدخانواده انجام میدهد. این نگاه به جذب حداکثری، باعث شده مخاطبین واقعی و جدی رسانهملی فراموش بشوند.
ما باید آرمانهای جدی خودمان را به چالش بکشیم
چرا درباره سریالها و آثار تلویزیونی ما یک بحث جدی انجام نمیشود؛ معمولاً به گفتههای یک عده موافق بسنده میکنیم. ما قرار نیست راجع به آثار کپی خارجی که بسیاری از برنامههای ترکیبی طنز ما به این فضا متعلق است، بحثی داشته باشیم ما باید آرمانهای جدی خودمان را به چالش بکشیم. برخی از مدیران تلویزیونی ما توانمندی و جرأت بحثهای متفکرانه را ندارند؛ مصداق بارز آن برنامه «شبهای شفاهی» شبکه شماست که به دلیل بحثهای جدی و چالشی به یک باره متوقف شد. نباید مسئولین ما به خاطر حفظ جایگاه خودشان رویکردی را دنبال کنند و از چیزی بترسند.
*تسنیم
ارسال نظر